پریروزا بود به خدا میگفتم بابا نونت نبود آبت نبود تو این گرونی مهمونی دادنت به چی بود وجدانا ما راضی نیستیم بخدا تو این گرما دس تنها فعلا مارو فاکتور بگیر ما بعدا که سرت خلوت شد برو بچهم اومدن کمک حتما مزاحم میشیم!!! بعد یه کم فکر کردم دیدم بابا خدا بچه مایه داره گرونی ارزونی نداره سرد خونه و کولرم که دست خودشه گرما نداریم که!!! یه کم بیشتر دوگوله رو هم زدم دیدم بابا خدا کریم و رحم و.... همه چی هست همه بروبچم تو این مهمونی هستن ما نباشیم زشته بعدشم خدا به همه که کارت دعوت نداده بابا یه خبرایی هست تازه خدا بچه مایه دارم نیست خدا رب مالکه بچه جون گشنگی بکش فکر بیخودم نکن!!!1
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ چهارشنبه 91/5/4 ساعت 7:4 عصر
|
||
[ طراحی قالب اصلی : روزگذر ] [ Weblog Original Themes By : roozgozar ] [ ویرایش قالب : رفقا ] |